c

عصرشریف اباد
سفر خوشی را برای شما آرزو مندیم.
محی الدین ابن عربی

محی‎الدین ابن عربی، از اعاظم عرفا و شیخ اکبر اهل طریقت است. بعضی او را مؤسس عرفان نظری و اولین کسی می‎دانند که اصول و قواعد عرفانی را نظم و ترتیب داده و بر برخی از آن‎ها استدلال‎‎های عرفانی اقامه کرده است.


ابن عربی در 17 رمضان سال 569 ق / 28 ژوئیه 1165 م تولد یافت و سال‎های تحصیل خود را در اندلس سپری کرد. او در 17 سالگی گفت‎وگوی عجیبی با ابن‎رشد داشت و دیگر میان آن دو تا زمان انتقال خاکستر جسد ابن‎رشد به قرطبه، ملاقاتی اتفاق نیفتاد. ابن‎عربی جوان، در این تشییع جنازه شرکت داشت و به همین مناسبت ابیاتی را سرود که جهت و چهارچوب معرفتی فلسفه و معنویت اسلام را می‎توان در آن اشعار ملاحظه کرد.

ابن عربی در فتوحات مکیه از علی علیه‎السلام تجلیل می‎کند و اصولا آن حضرت را، از دیگر صحابه ممتاز می‎داند؛ «هذا علی بن ابی طالب کرم‎الله وجهه - باب مدینه العلم النبوی و صاحب الاسرار امامها» این علی بن ابیطالب کرم‎الله وجهه است، همان که دروازه شهر علم نبوی و صاحب اسرار و امام آن شهر است.

در همین اثر، ابن عربی در معرفت نخستین خلق روحانی اولین موجود، پس از این‎که به حقیقت محمدیه، به نص صریح اشاره می‎کند و در اثبات آن سخن می‎گوید و حضرت او را سید تمامی عوالم و نخستین نمودار و ظاهر در وجود از نور الهی می‎داند و عین عالم را از تجلی حق دانسته و پیامبر اکرم (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) را عقل اول و اکمل مظاهر می‎شناسد؛ آن‎گاه به علو قدر و منزلت و مرتبت علی (علیه‎السلام) توجه می‎کند و می‎نویسد: «و أقرب الناس الیه (محمد صلی‎الله علیه و آله) علی بن ابی طالب و اسرارالانبیاء اجمعین.»

با این‎همه اما، هنوز هستند کسانی‎که او را نه‎تنها شیعه نمی‎دانند، بلکه اساسا مطالب عرفانی او را کفر‎آمیز تلقی می‌کنند، و بر معاندت وی با معارف شیعه اصرار دارند. شاید همین امر است که بحث در باب ابن عربی را جذاب و حساس می‎کند.

 

معرکه آرا (نگاهی به نظرات موافقان و مخالفان این عربی)

در مورد طریقت و مذهب ابن عربی در میان اغلب مورخان، اعم از سنی و شیعه، نظرات متفاوت است. گروهی ابن عربی را در جرگه علمای اهل سنت و جماعت قرار داده‎اند، بعضی از بزرگان شیعه امامیه، وی را از سنیان متعصب دانسته‎اند و عده‎ای از اهل سنت، او را شیعه پنداشته‎اند؛ شیعه اسماعیلیه، ابن عربی را اسماعیلی مذهب دانسته و از جمله حجت‎های خود به‎شمار آورده‎اند و برخی از بزرگان شیعه اثنی عشریه نیز وی را شیعه خوانده و حتی بر اثنی عشری بودن او اصرار کرده‎اند. در گزارشی که می‎خوانید گزیده‎ای از نظرات موافقان و مخالفان ابن عربی را آورده‎ایم.

 

امام خمینی در بخشی از نامه خود به گورباچف:

دیگر شما را خسته نمی‎کنم و از کتب عرفا و به‎ خصوص محی‎الدین ابن عربی نام نمی‎برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگ‎مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‎گونه مسائل قویا دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریک‎تر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.

 

امام فخر رازی

امام فخر، مقام معنوی و روحانی ابن‎عربی را ستوده تا جایی‎که او را ولی عظیم خوانده است. هر چند که این دو هرگز یکدیگر را ندیده‎اند ولی گویا مکتوبی که از ابن‎عربی به وی داده‎ند و در آن ابن عربی، فخر رازی را پند داده است که از علوم ظاهر عایدی حاصل نیست، در او تأثیری به‎سزا کرده و از فهم آن دگرگون گشته است. بخشی از این نامه در طبقات الکبرای شعرانی ثبت شده و آنان که آثار شیخ اکبر را فهرست کرده‎اند، از رساله الی الامام فخرالدین الرازی نیز نام برده‎اند.

 

شعرانی

کتاب طبقات الکبرای وی، از آثار بسیار مشهور در پیشگاه اهل تحقیق در علم رجال است. در همان اثر ابن عربی را کامل محقق مدقق و از اکابر عرفا دانسته است. در کتاب الیواقیت و الجواهر نیز از او در برابر مخالفان دفاعی محکم کرده و او را نسبت به دین و سنت الهی، محکم و پای‎بند دانسته است.

امام فخر، مقام معنوی و روحانی ابن‎عربی را ستوده تا جایی‎که او را ولی عظیم خوانده است.هرچند که این دو هرگز یکدیگر را ندیده‎اند ولی گویا مکتوبی که از ابن‎عربی به وی داده‎ند و در آن ابن عربی، فخر رازی را پند داده است که از علوم ظاهر عایدی حاصل نیست

استاد مطهری
محی الدین ابن عربی

فصوص‎الحکم دقیق‎ترین و عمیق‎ترین متن عرفانی است، شروح زیادی بر آن نوشته شده است. در هر عصری شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشند که قادر به فهم این متن عمیق باشند. شرح کردن کتاب‎‎های محی‎الدین ابن عربی کار هر کسی نیست.

ابن عربی با عنوان «اعجوبه عجیب روزگار» است. محی‎الدین، عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد و به‎صورت یک علم و مکتب درآورد و به نهایت تکامل خود رساند. به همین دلیل، او پدر عرفان نظری اسلامی است. تمام این عُرفایی که در میان ملل اسلامی سراغ داریم و از جمله عرفای ایرانی و فارسی‎زبان که داریم، مهمترین‎شان از قرن هفتم بوده و تمامی این‎ها شاگردان مکتب محی‎الدین هستند.

 

آیت‎الله سیدعلی قاضی طباطبایی

محی‎الدین از کاملین است، و در «فتوحات‎» او شواهد و ادله فراوان است که او شیعه بوده است‎؛ و مطالبی که مناقض با اصول مسلمه اهل سنت است بسیار است؛ کسی در معارف عرفانی بالاتر از او نیامده و نخواهد آمد.

 

علامه طباطبایی(رحمت‎الله‎علیه)

محی‎الدین بسیار به تشیع نزدیک بود. اصولا در صدر اول و زمان‎‎های پیشین، مسأله تشیع صورت دیگری داشت، و غالبا بزرگان از علما و عرفا در حقیقت شیعه بوده‎اند، ولی ناچار از نقطه‎نظر ضرورت تقیه می‎کردند، و سعی می‎کردند که آن حقیقت را به‎طوری که مصادم با مزاحمت‎‎های خارجی نگردد، در خود حفظ کنند. و لذا با کتمان، به شکلی خود را نگه می‎داشتند و از اشاعه‎اش مگر به رمز و اشاره و کنایه، خودداری می‎کردند.

 

آیت‎‎الله حسن‎زاده آملی

در هر عصری، اوحدی از علما قادر به فهم و تدریس فصوص و فتوحات است.

 

آیت‎‎الله جوادی آملی

محی‎الدین در کتاب فصوص‎الحکم به بیان بسیاری از دقایق و اسرار معارف دینی پرداخته است. داوری‎‎های گوناگون پیرامون ابن ‎عربی از صاحبان مذاهب فراوان است. معیار تولی و تبری نزد عده‎ای فقط مدح و قدحی است که در نوشتار نویسنده دیده می‎شود، چه این‎ که میزان مدح و ذم پیش آن گروه، فقط کیفیت طرح فروع فقهی و استنباط رأیی فرعی است. اما نزد عده‎ای، مهمترین معیار، همانا کیفیت طرح مسایل اصلی و اعتقادی است، چون آنها را می‎توان طوری پی‎‎ریزی کرد که دور از فهم توده مردم بوده و از بقیه مصون باشد، زیرا عصر خفقان و عصر اختناق را، هرگز نباید در داوری‎‎ها از نظر دور داشت. با توجه به این معیار عمیق، بررسی اساسی‎ترین مسایل اسلامی در مکتب ابن ‎عربی نشان می‎دهد که هیچ ‎کدام آنها بر مبنای اهل تسنن مطرح نشده، بلکه بر مبنای دقیق امامیه پایه‎گذاری شده است.

 

آیت‎الله شیخ محمدتقی بهجت

آیت‎الله بهجت، معتقد بودند که برخی از عرفا که کتاب‌های آنان، حاکی از آن است که پیرو مذهب اهل سنّت هستند، در اواخر عمر، مذهب اهل بیت علیهم السلام را اختیار کرده اند. ایشان در این باره فرمودند:

ابن عربی، مانند غزّالی، شیعه شده. البتّه کتاب‌های آنان، دلالت بر سنّی بودن آن‌ها دارد؛ ولی [از عقیده شان] برگشته اند. حال، برگشتن آن‌ها را با آن کتاب‌ها، خدا قبول کند یا نه، مطلب دیگری است. احتمالاً سیوطی هم مذهب امامیّه را پذیرفته است.

ایشان در پاسخ این سوال که « آیا محیی الدین عربی، ضالّ و مُضل است»، فرموده اند:

این سوال را باید از آقا سیّد محمّد کاظم یزدی پرسید که با آن همه تورّّع، احتیاط می‌کند. البتّه ما نمی‌توانیم از محی الدین و امثال او و گفته ی آنها تبعیّت کنیم و از آنها متابعت نماییم و بنا بگذاریم که: «کلّ ما یقوله حقّ».

ما باید در اعتقاد و عمل، تابع انبیا و اوصیا علیهم السلام و با آنها باشیم. این که بگوییم: اینها کافرند و تناکح و تناسل با آنها جایز نیست، این را هم نمی‌توانیم بگوییم؛ زیرا آنها به نماز و روزه التزام داشته اند. حرف‌های آن‌ها، قابل تأویل است. مثل بایزید و جنید که دارای شطحیّات بوده اند، و به طور کلّی، در مورد افرادی که نمی‌دانیم چگونه بوده اند و عاقبت شان چه شده، می‌گوییم: هر کس که موافق با اهل بیت علیهم االسلام باشد، ما هم با او موافقیم؛ و هر کس با آنها مخالف باشد، [با او] مخالف هستیم.

در هر حال، باید از «ثقلّین» تقلید کرد و مرجع همه مسلمانان، «ثقلین» است. (نقل از زمزم عرفان، محمدی ری شهری)

علامه طباطبایی (ره) می گوید: محی‎الدین بسیار به تشیع نزدیک بود. اصولا در صدر اول و زمان‎‎های پیشین، مسأله تشیع صورت دیگری داشت، و غالبا بزرگان از علما و عرفا در حقیقت شیعه بوده‎اند، ولی ناچار از نقطه‎نظر ضرورت تقیه می‎کردند، و سعی می‎کردند که آن حقیقت را به‎طوری که مصادم با مزاحمت‎‎های خارجی نگردد، در خود حفظ کنند

مقدس اردبیلی

مقدس اردبیلی، متوفی به سال 993ق، یکی دیگر از مخالفان ابن‎عربی است. مقدس اردبیلی از فقیهان و متکلمان مشهور و صالح زمان خود بوده است و جزو مخالفان سرسخت عرفان و تصوف و در زمره طعن‎کنندگان ابن‎عربی به ‎حساب

محی الدین ابن عربی

می‎آمده است. اردبیلی در کتابی که نوشته به شدت مذمت اهل طریق کرده و تا توانسته تقبیح‎شان کرده است. کتاب حدیقه الشیعه وی مشحون از این مطالب است. وی در این رساله نوشته است: «و بباید دانست که متقدمین صوفیه مانند بایزید بسطامی و حسین ابن منصور حلاج که شهرت کرده‎اند، بر یکی از این دو مذهب - حلولیه، اتحادیه - بوده‎اند. به سبب اعتقاد فاسدی که این گروه داشته‎اند، اکثر علمای شیعه، مانند شیخ مفید و ابن قولویه و ابن‎بابویه، این دو طایفه ضاله را خواه حلولیه و خواه اتحادیه از غلات شمرده‎اند و یقین است که ایشان اثر طایفه غلات‎اند که از نواصب‎اند، چنان‎که گذشت». وی در ادامه این مطلب می‎نویسد: و بعضی از متأخرین اتحادیه مثل محی‎الدین عربی و شیخ عزیز نسفی و عبدالرزاق کاشی؛ کفر و زندقه را از ایشان گذرانیده، به وحدت وجود قائل شده‎اند و گفته‎اند که هر موجودی خداست «تعالی‎الله عما یقول الملحدون علوا کبیرا».خداوند تعالی از آن‎چه که ملحدان درباره‎اش می‎گویند بی‎اندازه بزرگ‎تر و بالاتر است، و در ادامه، سبب کفر ایشان و طغیان‎شان را به جهت مطالعه کتاب‎های فلسفه می‎داند.

 

علامه محمدباقر مجلسی

علامه مجلسی متوفی به سال 1111ق، که فرزند محمدتقی است با آن‎ که پدرش از علاقه‎مندان عرفان بوده، در عین‎ حال خود از مخالفان صوفیه و طعن‎کنندگان ایشان است. کتاب بسیار مشهوری به نام بحارالانوار را که در حکم دریایی از روایات است، جمع کرده و در حوزه حدیث و ترویج افکار شیعه و رد مخالفان آن بسیار کوشیده‎ است. مجلسی نیز به‎سان بسیاری دیگر از مخالفان تصوف به نکته‎های حلول، اتحاد و به ‎ویژه به وحدت وجود اشاره کرده و این نکته را سبب کفرشان تلقی کرده است.

 

سیدحیدر آملی

از مخالفان دیگر ابن‎عربی می‎توان از سیدحیدر آملی، متوفی به سال 787ق، یاد کرد. اما این سیدحیدر خود از جمله عارفان است و به مشرب ابن‎عربی که وحدت وجودی است، نیز اعتقادی بارز دارد و شاید بتوان گفت که خود از جمله پیروان و دنباله‎روان اوست، شرحی هم بر کتاب فصوص‎الحکم ابن‎عربی نوشته و در خلال آثار خود او را با عنوان الشیخ الاعظم یاد کرده است. اما مخالفت او با ابن‎عربی درباره نظریه او درباره مسأله ولایت مقیده بوده است. با توجه به شیعه بودن سیدحیدر و بنابر روایاتی که او بر آن‎هاتکیه دارد، نه عیسی (علیه‎السلام) که امیرالمؤمنین علی (علیه‎السلام) عهده‎دار مقام خاتمیت ولایت مطلقه است و ولایت دوم که ولایت مقیده است، در انحصار فرزند او امام مهدی(عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) است. غیر از این نیز در برخی از آثار خود در همین‎باره از ابن‎عربی خرده گرفته که چرا جانب تسنن را رعایت کرده و نام ابوبکر و عمر را در بحث ولایت به ‎کار برده است.

 

علاءالدوله سمنانی

رکن‎الدین ابوالمکارم احمدبن محمد بیابانکی مشهور به علاءالدوله سمنانی، متوفی به سال 736ق، در تألیفات کثیر خود با توجه به برخی مسائل و نیز با عنایت به مخالفت استاد خود نورالدین اسفراینی با ابن‎عربی، در موضعی به سختی به رد قولی از اقوال او پرداخته است. بیشتر سخن علاءالدوله در نقد آرای ابن‎عربی آن‎جاست که در تسبیح گفته است: «سبحان من اظهر الاشیاء کلها و هو عنها» ستوده است آن‎ که ظاهر کرد چیزها را و او عین آن ظهورات است. و بدین جهت علاءالدوله از او انتقادی تند کرده است.

آیت الله بهجت (ره) درباره ابن عربی فرمودند: ابن عربی، مانند غزّالی، شیعه شده. البتّه کتاب‌های آنان، دلالت بر سنّی بودن آن‌ها دارد؛ ولی [از عقیده شان] برگشته اند. حال، برگشتن آن‌ها را با آن کتاب‌ها، خدا قبول کند یا نه، مطلب دیگری است. احتمالاً سیوطی هم مذهب امامیّه را پذیرفته است

آیت‎الله حاج شیخ لطف‎الله صافی گلپایگانی
محی الدین ابن عربی

نظر مبارک معظم‎له راجع به ابن عربی، صاحب فتوحات و فصوص از جهت تشیع یا عدم آن چیست؟

این افراد که به اصطلاح، عرفا نامیده می‎شوند اکثریت دارای انحرافات فکری و عقیدتی و روش‎های خرافی هستند و گفتارها و سخنانی دارند که با نصوص قرآن مجید و احادیث شریفه مخالفت دارد. این‎ها طریقه متشرعه و ملتزمین به احکام و آداب شریعت را نداشته‎اند و اگرهم برخی آن‎ها را از عقاید فاسده تبرئه نمایند برای شخص مسلمان، آراء و عقائدشان حجت نیست، و قدر مسلم این است که این افراد و آراء‎شان در طول چهارده قرن، در محیط مذهب و تشیع هیچ‎گاه مرجع و ملجأ نبوده است ... مع ذلک برای مزید شناسایی به‎حال این افراد می‎توانید به کتاب‎هایی مثل: خیراتیه، فضائح الصوفیه و حدیقه الشیعه، عرفان و تصوف، و جست‎وجو در عرفان اسلامی رجوع نمایید.

 

آیت‎الله سیدصادق شیرازی

سئوال: نظر مبارک مرجع عالی‎قدر راجع به ابن عربی اندلسی (صاحب فصوص و فتوحات) از جهت تشیع و یا عدم آن چیست؟

جواب: راه او و راه اهل‎بیت علیهم‎السلام جدا است.

 

آیت‎الله سیدعلی میلانی

نظر مبارک معظم‎له راجع به ابن عربی، صاحب فتوحات و فصوص از جهت تشیع یا عدم آن چیست؟

بعض مطالبی‎ که در دو کتاب مذکور وجود دارد با مبانی تشیع سازگار نیست و مقتضای تقیه، عدم تعرض است نه قول خلاف؛ مثلا انکار ایمان حضرت ابوطالب علیه‎السلام که اجماع اهل‎بیت و همه شیعیان بر آن است چگونه می‎تواند حمل بر تقیه شود و اگر تعرض نمی‎کرد چه می‎شد؟

فرآوری: شکوری

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

1. زمزم عرفان، محمدی ری شهری

2. هفته نامه پنجره، شماره 87




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92/2/12 توسط محمد کشاورز
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : سونامی محمد